خلوتی با خدا

نجوایی من با خدا

چیست این دلشوره های بیکران /پشت کاشی های سبز جمکران/کشتی امید در گل تا به کی بانگ اللهم عجل...../ تا به کی از داغ هجران تو صبر /جلوه کن ای افتاب پشت ابر/اللهم عجل لولیک الفرج/

خداوندا با نام تو اغاز میکنم این کتیبه ی عاشقانه را و ان را همراه با هدهد سبا  به سرزمین معشوق ابدیت می فرستم .مولای شبهای تنهایی ام می دانم که می دانی ان چه را که می نویسم اما می نویسم با قلمی از استخوان و جوهری از عصاره ی وجود  تا به یادگار بماند این سند عاشقی ام که در صحرای گریزان محشرت وقتی مواخذه ام می کنی و می گویی چرا با وجود من گناه کردی این سند عاشقی ام را در بیاورم و مواخذه ات کنم تو که بخشنده بودی چرا نبخشیدی؟ خدایا در این روزگار عصیانگر که همه در تلاطم خواسته های مادی خود هستند من به دنبال یگانه گلی می گردم که امدنش وعده ی حق توست و این را خوب می دانم که تو در وعده ات تخلف نمی کنی من طنین دلنواز گام های یگانه گل نرگس را می شنوم مهدی می اید او غافله سالاری می کند کاروان عطشان کربلا را .....................